مترجم دردها
۱۳۸۷ اردیبهشت ۶, جمعه
گاهی اوقات دلم میخواد توی چشم های بعضی آدم ها نگاه کنم و بهشون بگم که چقدرررر حالم ازشون به هم می خوره ، بدون این که نگران چیزی باشم...
.
چقدر لذت بخشه....
.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
▼
2008
(26)
◄
مهٔ
(11)
▼
آوریل
(7)
نمیدونم چرا اینقدرغیبت کردن شیرینه....هر چقدر سعی ...
امروز خیلی خیلی خوبم.....عجیبه اما احساس می کنم د...
گاهی اوقات دلم میخواد توی چشم های بعضی آدم ها نگاه...
چه زود بزرگ میشوم...احساس میکنم گوشه ای از این سال...
درد من حصار برکه نیستدرد من زیستن با ماهیانی است ک...
آزادی!
باران چه گریه ای است....گرییدنی به وسعت اندوه آسما...
◄
مارس
(8)
درباره من
آبی
مشاهده نمایه کامل من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر