۱۳۸۶ اسفند ۲۲, چهارشنبه

1

بلاخره بعد از چند روز که فیلم سنتوری روی میزم خاک خورد به توصیه دوستان دیشب فیلم رو دیدم.
بدم نیامد.بازی رادان خیلی خوب بود.باورم نمی شد آدمی که با اون بی حسی فیلم شور عشق رو بازی کرده بود چطوری می تونه این همه پیشرفت کنه و نقش یک معتاد رو به این خوبی بازی کنه...؟
البته فیلم در مقایسه با فیلم های قبلی مهرجویی به نظرم خیلی تنزل کرده بود.. مثل این که این هم یک قانون شده توی زندگی فعلی که همه دچارشن...بعضی از صحنه های فیلم دلم خیلی می گرفت.آخره فیلم هم یه وره دلم خیلی می خواست کلیشه باشه و گلشیفته برگرده اما یه وره دیگه دلم میگفت از مهرجویی بعیده که فیلمهاشو کلیشه ای درست کنه و ناامیدم میکرد.صدای چاووشی هم که عاشقشم.....
این فیلم یه فایده هم واسم داشت غیر غم و غصه...اونم این که یاد سنتور خاک خوردم افتادم که ده سالی می شه باهاش بی مهری کردم و سراغی ازش نگرفتم..مثل خیلی چیزای دیگه که باهاشون بی مهر بودم...شاید مهرجویی و علی سنتوری باعث بشن یاد دوباره ای ازش بکنم.
...اما....با همه این سنتوری ها و چاووشی ها و رادان ها...یاد هامون به خیر...که لذت دیگه ای داشت..

هیچ نظری موجود نیست: